اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آینه دار

نویسه گردانی: ʼAYNH DʼR
آینه دار. [ ی ِ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه آینه در پیش دارد تا عروس و جز او خویشتن در آن بینند :
ای آفتاب آینه دار جمال تو
مشک سیاه مجمره گردان خال تو.

حافظ.


|| سرتراش . گرّای . سلمانی . گرّا. تانگول . تونکو. موی تراش . موی ستر. حلاق . مُزَیِّن . || توسعاً، دلاک . حجام .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.