گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ادک نویسه گردانی: ʼDK ادک . [ اَ دَ ] (اِ) قسمی جامه : چو سنجاب و قاقم ، سمور و فنک دله صدره روباه و ابلق ادک . نظام قاری (دیوان البسه ص 186).و بعضی را خلعت پوستین ... و الطائی و ادک و غیرها در بر کردند. (دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 156). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی ادک ادک . [ اَ دُ ] (اِ) شرم زنان و جانوران دیگر باشد. (از برهان قاطع). چوز. ادک ادک . [ اَ دَک ک ] (ع ص ) اسب پهن پشت . (مهذب الاسماء). یا عام است . (منتهی الارب ). ج ، دُک ّ. || شتر بی کوهان یا آنکه کوهانش بلند نبود. ... عدک عدک . [ ع َ ] (ع مص ) پشم زدن به مطرقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). آدک آدک . [ دَ ] (اِ) آداک . نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود