اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ادم

نویسه گردانی: ʼDM
ادم . [ اَ دَ ] (اِخ ) ناحیه ای نزدیک هجر از سرزمین بحرین . || موضعی نزدیک ذی قار و هامرز آنجا بقتل رسید. (معجم البلدان ). || بقول نصر موضعی است نزدیک عمق و یاقوت گوید گمان میکنم که کوهی است . (معجم البلدان ). || ناحیه ای از عمان . شهری بعمان . (دمشقی ). از نواحی عمان شمالی مجاور شِملیل و آن ناحیه ٔ دیگریست از عمان نزدیک بحر. (معجم البلدان ). || اولین منزل از واسط در راه حجاج و آن چشمه ایست . || از قراء یمن و از اعمال صنعاء است . (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
عدم مجامع. [ ع َ دَ م ِ م ُ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مراد از عدم مجامع مسبوقیت وجود به عدم ذاتی است که از جهت ذاتش «لیس » محض است و...
عدم مقابل . [ ع َ دَ م ِ م ُ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مسبوقیت زمانیات را به عدم زمان عدم مقابل گویند در مقابل عدم مجامع و بالجمله عد...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
قدمگاه آدم . [ ق َدَ هَِ دَ ] (اِخ ) در سراندیب که اول قدم حضرت آدم علیه السلام بر روی زمین در آنجا رسیده کوهی است در جزیره و به برکت ...
کیش یک آدم‌کش[۱۳][۱۴] یا کیش حشاشی (به انگلیسی: Assassin's Creed) که با نام‌های اسسینز کرید، عقیدهٔ حشاشین و اعتقاد به قتل نیز شناخته می‌شود، یک بازی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
عدم و قنیه . [ ع َ دَ وَ ق ُن ْ ی َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عدم و ملکه . رجوع به عدم و ملکه شود.
عدم و ملکه . [ ع َ دَ وَ م َ ل َ ک َ / ک ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عدم ملکه . رجوع به عدم ملکه شود.
غله دان عدم . [ غ َل ْ ل َ / ل ِ/ غ َ ل َ / ل ِ ن ِ ع َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از زمین است که به عربی ارض خوانند. (برهان قاطع) ...
اطمینان نداشتن. این واژه عربی است و پارسی آن ناویشرام است
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۸ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.