ارتق
نویسه گردانی:
ʼRTQ
ارتق . [ اُ ت ُ ] (اِخ ) رجوع به ابوسعید مجیرالدین ابق شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ارتق . [ اُ ت ُ ] (اِخ ) ابن اکسب یا اکسک جدّ ملوک ارتقیة. وی مردی از ترکمانان بود و بر حلوان و جبل مسلط شد و آنگاه که از فخرالدوله ابی نص...
ارتق بوکا. [ اُ ت ُ ] (اِخ ) ابن تولی خان بن چنگیزخان . از امرای مغول پدر ارغینه خاتون (زوجه ٔ قراهلاکو) و از اجداد ارپاخان . رجوع به حبط ج ...
ارتق ارسلان . [ اُ ت ُ اَ س َ ](اِخ ) رجوع به نصیرالدین ارتق ارسلان المنصور شود.
آرتق . [ ت ِ ] (اِخ ) نام ایستگاهی در حدود ایران و روس که از آب گلریز آبیاری می شود.