اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ارشاء

نویسه گردانی: ʼRŠAʼ
ارشاء.[ اِ ] (ع مص ) رشوه دادن . (منتهی الأرب ). پاره دادن حاکم یا قاضی را. || خاریدن پس شتر و ارشه ارشه گفتن تا بدود. (منتهی الأرب ). || ارشاء دلو؛ رسن بر دلو بستن . رسن بستن بر دلو. (منتهی الأرب ). دلو را رسن بستن . دلو را رسن ساختن . (تاج المصادر بیهقی ). || ارشاء فصیل ؛ شیر دادن شتربچه را. (منتهی الأرب ). شیر دادن اشتربچه . (تاج المصادر بیهقی ). || بچه شیر دادن . || ارشاء قوم در قتل کسی ؛ شریک شدنشان در خون او: ارشی القوم فی دمه . (منتهی الأرب ). || ارشاء قوم بسلاح خویش در خون کسی ؛ راست کردن قوم سلاح خود را در خون وی : ارشی القوم بسلاحهم دمه . || ارشاء حنظل ؛ دراز شدن شاخهای حنظل . (منتهی الأرب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ارشاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ رَشَاء، به معنی آهوبره که قوی گردد و با مادر برفتار آید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
پاک ، مقدس ، نام فرزند داریوش که یکی از پادشاهان هخامنشی است.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.