ارغاء
نویسه گردانی:
ʼRḠAʼ
ارغاء. [ اِ ](ع مص ) ببانگ و فریاد آوردن . (منتهی الأرب ). ببانگ آوردن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). ببانگ آوردن شتر. (زوزنی ). || ناقه دادن کسی را. (منتهی الأرب ). شتر ماده بکسی دادن . دادن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). || کفک برآوردن شیر و سربستن آن . (منتهی الأرب ). کفک کردن شیر خوردنی . || ارغاء بائل ؛ بسیار رغوه و کف برآوردن گمیزِ گمیزنده .
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ارغا. [ اَ ] (اِ) جوی . (جهانگیری ). جوی آب . (برهان قاطع). ارغاو. ارغاب . ارغاف : بر دو رخسارش دو ارغا زآب چشم رفته از دست خیالش خواب چشم .ش...
ارقاء. [ اِ ] (ع مص ) خشک و ساکن گردانیدن اشک را. (منتهی الأرب ). واایستادن خون و اشک . (تاج المصادر بیهقی ). استادن اشک و خون . (زوزنی )....
ارقاء. [ اَ رِق ْ قا ] (ع ص ، اِ) ج ِ رقیق . بندگان . مملوکان : نخاس ... کنیزکی را بر دیگری مزیّت میدهد و چون از وی وجه رجحان و مزیّت این بر...
عرقا. [ ع ِ ] (اِخ ) نام قصبه ای در حوالی دمشق . (ناظم الاطباء). ظاهراً همان عِرقة است . رجوع به عِرقة شود.