اسدی
نویسه گردانی:
ʼSDY
اسدی . [ اُ دی ی ] (ع اِ) نوعی است از جامه . (مهذب الاسماء). جامه ٔ تافته . || تار جامه . || گیاهی است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حبیش اسدی . [ اَ س َ ] (اِخ ) وثیمه در کتاب الردة او را یاد کرده گوید: چون طلیحةبن خویلد در بنی اسد ادعای پیغمبری کرد حبیش او را تکذیب و بنی ...
اعمش اسدی . [ اَ م َ ش ِ اَ س َ ] (اِخ ) رجوع به اعمش ، سلیمان بن مهران اسدی کوفی شود.
ابوثوابه ٔ اسدی . [ اَ ث َ ب َ ی ِ اَس َ ] (اِخ ) اعرابی فصیح ، و اموی از وی روایت کند.
عالیجاه توشمال حاج فرامرز اسدی (۱۲۴۸-۱۳۴۸ هجری خورشیدی) ریاست و رهبر ایل ملکشاهی و رئیس العشایر ایلات فیلی، از مشاهیر بزرگ استان ایلام و به عنوان حاکم...