اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اشکل

نویسه گردانی: ʼŠKL
اشکل . [ اِ ک ِ / اَ ک َ ] (اِ) ریسمانی که بر زانوی شتر بندند تا فرار نکند. مثال : شتر من شریر است با وجود اشکل سه پایی راه میرود. (فرهنگ نظام ). پای بند و پای رنجن . (ناظم الاطباء) ۞ . پای بند و رسنی که به آن پالان اشتر بندند تا از پشتش نرود. (آنندراج ) (غیاث ) ۞ . || اسبی را گویند که دست راست و پای چپ او سفید باشد. (برهان ) (آنندراج ). اسپی که دست راست و پای چپ او سپید باشد. (غیاث ) (انجمن آرای ناصری ). اسبی را گویند که دست راست و پای چپ او سفید باشد. (هفت قلزم ). || مکر و حیله و تزویر. (برهان ). مکر و حیله و فریب و آنرا اشکیل بزیادتی یا نیز گفته اند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). مکرو فریب و حیله . (هفت قلزم ). و رجوع به اشکیل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اشکل . [ اَ ک َ ] (ع ن تف ) اشکل به ؛ یعنی مشابه تر است . (منتهی الارب ). اشبه . شبیه تر. مانندتر. || خوشتر. (غیاث ) (آنندراج ). خوش صورت تر. خو...
اشکل . [ اَ ک َ ] (ع ص ) آن که در وی سرخی و سپیدی با هم آمیخته باشد. یا آن که در آن سپیدی مایل به سرخی و تیرگی باشد. ج ، شُکْل . (منته...
اشکل . [ ] (اِخ ) نام یکی از سه گروه ناحیت برطاس . (حدود العالم ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.