اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اضناء

نویسه گردانی: ʼḌNAʼ
اضناء. [ اِ ] (ع مص ) (از «ض ن ء») بسیاربچه شدن زن و کذلک غیرها. (منتهی الارب ). صاحب فرزند بسیار شدن زن ، یقال : اضنأت المراءة؛ ای کثر ولدها. (ناظم الاطباء). بسیارفرزند شدن زن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || صاحب بسیار مال گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بسیارمال گردیدن . (آنندراج ). فزون مال شدن . (از اقرب الموارد). || صاحب بسیار مواشی گردیدن قوم .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بسیار کودک و گوسفند میشینه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ۞ || (از «ض ن و») ۞ سنگین کردن بیماری کسی را. (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). گران و سست کردن بیماری کسی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). گران کردن بیماری کسی را. (تاج المصادر بیهقی ). نزار گردانیدن . (زوزنی ). نزار کردن بیماری کسی را. و فی الحدیث فی الحدود: ان ّ مریضاً اشتکی حتی اضنی ؛ ای اصابه الضنی و هو شدةالمرض ، حتی نَحَل جسمه . (لسان العرب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
اضناء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضن . رجوع به ضن شود. (از لسان العرب ).
اظناء. [ اَ ظِن ْ نا ] (ع ص ، اِ) ج ِ ظنین . (از اقرب الموارد) (دستوراللغة) ۞ . رجوع به ظنین شود.
اذناء. [اَ ] (ع ص ) تأنیث آذَن . بزرگ گوش . (مهذب الاسماء).- نعجة اذناء ؛ میش ماده ٔ درازگوش . (منتهی الارب ).
ازناء. [ اِ ] (ع مص ) ملتجی و مضطر کردن . (منتهی الارب ).الجاء. (از قطر المحیط). || بالابردن . (منتهی الارب ). تصعید. (از قطر المحیط). || بازد...
ازنا. [ ] (اِخ ) محلی در 419 هزارگزی طهران ،میان مأمون و دربند، و آنجا ایستگاه راه آهن است .
ازنا. [ اَ ] (اِخ ) رجوع به اَزْن (قلعه ) شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.