اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اظماء

نویسه گردانی: ʼẒMAʼ
اظماء. [ اِ ] (ع مص ) تشنه گردانیدن .(تاج المصادر بیهقی ). تشنه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گرفتار تشنگی کردن کسی . تظمئة.(از اقرب الموارد) (متن اللغة). || لاغر کردن اسب فربه را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تظمئة. رجوع به کلمه ٔ مذکور شود. اظماء اسب ؛ لاغر کردن آنرا. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). اسب را سوغانی کردن . (یادداشت مؤلف ). (فعل آن بصورت مجهول آید). کشیدن آب بدن کسی یا اسبی بوسیله ٔ تعریق تا فروهشتگی و سستی گوشت و عضله های وی به استواری و پری و فربهی مبدل شود. || اظماء اسب ۞ ؛ لاغر شدن آن . (از متن اللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
دانش آزما. [ ن ِ ] (نف مرکب ) آزماینده ٔ دانش . آزماینده ٔ علم و فضل . امتحان کننده ٔ دانش . علم آزما : نسبت خاقان بمن کنند گه فخرور نگرد دانش آ...
آزمایش کننده ی ارد
رزم آزما. [ رَ آ زْ / زِ ] (نف مرکب ) مخفف رزم آزماینده . جنگ آزما. (آنندراج ). آنکه جنگها دیده . (فرهنگ فارسی معین ). جنگ آزموده و باوقوف درعل...
سنگ آزما. [ س َ ] (نف مرکب ) آزماینده ٔ سنگ . امتحان کننده ٔ سنگ . || کسی که متحمل خوردن سنگ یا برداشتن آن بود و در آن ثبات ورزد. (آنندراج...
شنوائی آزما. [ ش َ / ش ِ ن َ زْ / زِ ] (اِ مرکب ) ۞ نام دستگاهی است که دکتر «کلر» بمنظور تعیین درجه ٔ شنوائی ساخته است اما به دقت شنوائی س...
در تداول زنان جن و پری را از ما بهتران گویند که در کنار دیگر موجودات خیالی و افسانهای عامیانه در ادب فارسی/عربی و کشورهای خاور نزدیک به اشکال گوناگون ...
دروغ آزما. [ دُزْ / زِ ] (نف مرکب ) دروغ آزمای . آزماینده ٔ دروغ . به دروغ پردازنده . دروغگو. رجوع به دروغ آزمای شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.