اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

التیام

نویسه گردانی: ʼLTYAM
التیام . [ اِ ] (ع مص ) (از «ل ٔم ») التآم . کفشیر گرفتن زخم و به و استوار گردیدن آن . (منتهی الارب ). بیکدیگر پیوسته شدن و بهم آمدن و به شدن زخم . (غیاث اللغات ). پیوسته شدن با یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی ). فراهم آمدن جراحت . (مؤیدالفضلا) :
خود بر دلم جراحت مرگ رشید بود
از مرگ شیخ رفت جراحت ز التیام .

خاقانی .


زخم دلم دهان شکایت گشوده است
یابد مگر بمرهم لطف تو التیام .

ظهوری (از آنندراج ).


|| سازواری کردن میان دو چیز. (منتهی الارب ). || پیوسته شدن با یکدیگر. (مصادر زوزنی ). مقابل خرق ، بهم آوردن شکستگی و شکافتگی . مرمت کردن یا مرمت یافتن چیزی شکسته :
سنگی زده است پیری بر طاس عمر تو
کآن را بهیچ روی نیارد کس التیام .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
التیام . [ اِ ] (ع مص ) (از «ل وم ») نکوهیده شدن . || نکوهش پذیرفتن . (منتهی الارب ).
این اسم عربی ست و پارسی آن سازواری می باشد... نیژنگ سازواری برابر پارسی برای مرحله التیام می باشد. سازواری نیروی التیام است ... و سازگاری نیروی سازش م...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ساریژ (کردی جنوبی)
التیام پذیر. [ اِ پ َ ] (نف مرکب ) پذیرنده ٔ التیام . سازواری پذیر. آنچه درخور سازواری دادن باشد. رجوع به التیام (از ماده ٔ ل . ء. م ) شود.
التیام دادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) سازواری دادن . پیوند دادن . رجوع به التیام (از «ل ٔم ») شود.
خرق و التیام . [ خ َ ق ُ اِ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پاره شدن و باز بهم پیوستن : حکما در خرق و التیام افلاک منکرند. (غیاث اللغات ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.