اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الصاق

نویسه گردانی: ʼLṢAQ
الصاق . [ اِ ] (ع مص ) به چیزی چسبیدن و چسبانیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). چسبانیدن . (منتهی الارب ). بچیزی وادوسانیدن . (مصادر زوزنی ). بچیزی بادسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ).دوسانیدن . چفسانیدن . اِلزاق . اِلساق : الصاق تمبر. || پی کردن شتر. عقر. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
الصاق: همتای پارسی این واژه ی عربی، پَزوم pazum است که در سغدی پذوم pażum می باشد.*** فانکو آدینات 09163657861
الثاق . [ اِ ] (ع مص ) تر کردن . (تاج المصادربیهقی ). تر کردن و نمناک گردانیدن . (منتهی الارب ).
الساق . [ اِ ] (ع مص ) برچسبانیدن . (منتهی الارب ). بچیزی وادوسانیدن . (مصادر زوزنی ). بچیزی بادسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). چسبانیدن . (از اقر...
ذات الساق . [ تُس ْ سا ] (اِخ ) نام موضعی و نام درختی که رسول اکرم صلوات اﷲ علیه در یکی از غزوات در زیر آن نزول کرده و نماز گزارده است ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.