اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امقار

نویسه گردانی: ʼMQAR
امقار. [ اِ ] (ع مص ) بسرکه پاکیزه کردن ماهی نمک زده را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ماهی شور را در سرکه کردن . (مصادر زوزنی ). || بدمزه گردیدن شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تلخ شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سخت تلخ شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). شراب را برای کسی تلخ کردن . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
امغار. [ اِ ] (ع مص ) بیرون آوردن خون و جز آن . || درگذرانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درگذرانیدن تیر را از نشانه . امراق ....
ام قار. [ اُم ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (المرصع).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.