اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پارس

نویسه گردانی: PARS
پارس . (اِخ ) صورتی دیگر از کلمه ٔ فارس است . منسوب به قوم پارس َ از قبایل آریائی ایران . و سپس این کلمه بر تمام مملکت ایران اطلاق شده است برای تاریخ پارس رجوع به کلمه ٔ فارس شود :
چنان بد که در پارس یکروز تخت
نهادند زیر گل افشان درخت .

فردوسی .


و بوعل سیمجور میخواست که از گرگان سوی پارس و کرمان رود و آن ولایت بگیرد که هوای گرگان بد بود. (تاریخ بیهقی ). عامل به فرمان او [ بزرجمهر ] را بفرستاد و خبر در پارس افتاد که بازداشته رافردا بخواهند برد. (تاریخ بیهقی ).
و چون بلاد عراق و پارس بدست لشکر اسلام فتح شد... (کلیله و دمنه ). چنین گوید برزویه ٔ طبیب مقدم اطبای پارس . (کلیله و دمنه ).تا آنرا بحیله ها از دیار هند به مملکت پارس آوردند.(کلیله و دمنه ).
اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست
تا بر سرش بود چو توئی سایه ٔ خدا.

سعدی .


شمس رضی ز سوی سجستان رسید باز
دیده حدود پارس و مکران رسید باز.

ابوبکر احمد الجامجی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
پارس . (اِخ ) نام پسر پهلوبن سام که گویند اصطخر بناکرده ٔ اوست . (برهان ).
پارس .(اِخ ) نام یکی از پهلوانان ایران بعهد یزدگرد(؟).
پارس . (ترکی ، اِ) جانوری است شکاری کوچکتر از پلنگ . (برهان ). یوز. فهد. وَشق . و پارس بدین معنی ترکی است .
پارس . (اِ) آواز سگ . بانگ سگ . علالای سگ .عَوعَو. هفهف . عفعف . وَغواغ . وَعوع . وَکوَک . نوف .- پارس کردن ؛ عوعو کردن سگ . نوفیدن . بانگ کردن...
پارس . [ س َ ] (اِخ ) نام سرزمین پارس . رجوع به فارس و پارس و رجوع به بلادالخاضعین شود.
پارس . [ س َ ] (اِخ ) نام قوم پارسی . رجوع به فارس شود.
پارس . [رُ ] (اِخ ) ۞ جزیره ای از گنگبار سیکلاد بجنوب دِلس و بدانجا مرمرهای سفید و زیبای مشهور بوده است . مولد آرشیلوک . صاحب 7700 تن سکنه و...
پارس دارای دو نوشتار و دو معنی بوده است: 1ـ در پارسی کهن ( مادها) پارسوآ parsuA و به معنی مرز و یا همسایه بوده است؛ زیرا پارسیان با مادها همسایه بودند...
پرشیا، پارسه، پرسه، پارس صورتی دیگر از کلمه ٔ فارس است به معنای منسوب به قوم پارس از قبایل آریائی ایران. و سپس این کلمه بر تمام مملکت ایران اطلاق شده ...
پارس ئیل . (ترکی ، اِ مرکب ) سال پلنگ . (نصاب الصبیان ). و از شاهد ذیل چنین مستفاد میشود که پارس یوز است . و آن نام سال سیم از دوره ٔ دوازده...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۹۴/۱۰/۰۵ Iran
1
1

نظر به اینکه کوروش در خواب آستیاگ به صورت تاک عظیمی ظاهر شده و نقش فراوان چنار در تخت جمشید و اینکه مطابق منابع یونانی پادشاهان هخامنشی در کاخ خود تاک زرینی نگه می داشته اند که بر چنار مقدسی می پیچیده است (چنار که هر ساله چینه/پوسته نو آرد)، بر این پایه می توان نامهای پارس و پاسارگاد را به صورت پارس و پریسارگاد به ترتیب به معنی گیاه نمناک و محل انگور (شیراز) گرفت. در سانسکریت پارش به معنی رُستن نمناک و پریسار به معنی انگور است: ساموئل. ک. ادی کتابی در باره‌ی آیین شهریاری در شرق فراهم آورده است که «ادی» در این کتاب، مسائل بسیار جالب توجهی را در مورد سنت‌های شهریاری در شرق مطرح می‌کند و از آن جمله، در بارۀ ارتباط شهریاران دوران مادی و هخامنشی با درخت و به‌ خصوص درخت چنار مطالب بدیعی می‌آورد: "پادشاهان پارس پیوسته درخت چنار را گرامی می‌داشتند. در دربار ایران چنار زرینی همراه تاکی زرین بود که آن‌ها را اغلب در اتاق خواب شاه می‌نهادند و چنار را به گوهرهای بسیار آراسته بودند و پارسیان آن را ستایش می‌کردند. هنگامی که داریوش بزرگ در آسیای صغیر بود، به او درخت چنار و تاکی زرین هدیه دادند و هنگامی که خشایارشا به جنگ یونان می‌رفت در راه چناری عظیم دید و فرمود تا آن را به زیورهای زرین بیارایند و آن را به نگه‌بانی به سپاهیان گزیده خود سپرد. ظاهرا به دست آوردن درخت زرینی که در خواب‌گاه شاه بود معنای به دست آوردن سلطنت می‌داد."


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.