اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تایب

نویسه گردانی: TAYB
تایب . [ ی ِ ] (ع ص ) بازگردنده از گناه . (فرهنگ دهار). تائب ، نعت است از توبه :
گاه آن آمد که عاشق برزند لختی نفس
روز آن آمد که تایب رای زی صهبا کند.

منوچهری .


رجوع به تائب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
طایب شه . [ ی ِ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در 29 هزارگزی جنوب خاوری سقز و 2 هزارگزی بهرام . کوهستانی و سرد...
احمد تائب . [ اَم َ ءِ ] (اِخ ) ابن عثمان . رجوع به عثمان زاده شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.