اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تصحیح

نویسه گردانی: TṢḤYḤ
تصحیح . [ ت َ ] (ع مص ) از بین بردن بیماری مریض . (یادداشت مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). در لغت از بین بردن بیماری از مریض است . (از تعریفات جرجانی ). مصدر باب تفعیل و مشتق از لفظ صحت است که بمعنی ضد بیماری از بدن بیمار است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || درست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). راست و درست کردن . (غیاث اللغات ) : به تصرف صاحبدیوان رقعه ها عرض دادند و سلطان به تصحیح آن حال مثال فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 366). || غلط گرفتن . غلطگیری کردن .غلطگیری در مطبعه . (یادداشت مرحوم دهخدا): تصحیح کتاب ؛ از بین بردن افتاده های آن . (از اقرب الموارد). || درست گفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || در اصطلاح از بین بردن کسور واقعه بین سهام و افراد (وارث ) است . (از تعریفات جرجانی ). نزد علمای علم فرائض ، عبارت است از این که سهام ورثه را از کمترین عددی که ممکن باشد گیرند بنحوی که کسری به هیچیک از وارثان نیفتد. (شریفی از کشاف اصطلاحات الفنون ). || نزد محدثان عبارت است از نوشتن کلمه ٔ «صح » بر کلامی که احتمال شک در آن رود. مانند آن که لفظی تکرار شود و حذف آن مکرر، اخلالی در آن کلام نرساند. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه تازى (اربى) است و برابرهاى پارسى آن چنینند: آفتارى Aftari (پهلوى: آفتاریهْ: تصحیح ، درست-رفع نقص سازى) ، بارونارِش Barunaresh (پهلوى-پیشنهادى...
تصحیح دادن . [ ت َدَ ] (مص مرکب ) درست کردن . تصحیح کردن : نهاده بر رخ گل نقطه های شک شبنم بباغ رو کن و تصحیح این رساله بده . صائب (از...
تصحیح کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اصلاح کردن و درست نمودن . (ناظم الاطباء). درست کردن . || غلطگیری کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رج...
تسحیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) مهر کردن نامه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.