تغذیة
نویسه گردانی:
TḠḎY
تغذیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) خورش دادن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پرورانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پروردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بریدن شتر کمیز را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بریدن و روان شدن بول شتر. (آنندراج ). و در اساس غذی ببوله ؛ رمی به دفعة. یقال : حتی یدخل الکلب و یغذی علی سواری المسجد. (از اقرب الموارد). بول انداختن سگ . (تاج المصادر بیهقی ). || دویدن آب و خون . (تاج المصادر بیهقی ). جاری گردیدن خون از رگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). روان شدن خون رگ . (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
تغذیه ایرانیان در طول تاریخ
اصلاحات زرتشت موقعی صورت گرفته است که عدهای از اقوام آریائی از حالت صحراگردی به حالت شهرنشینی و ده نشینی در می آمدند ...