اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تفتیش کردن

نویسه گردانی: TFTYŠ KRDN
تفتیش کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) واپژوهیدن . کاویدن سخن و زمین و جز آن . تجسس . پی جویی :
هین روش برگیر و ترک ریش کن
در فنا و نیستی تفتیش کن .

مولوی .


کرا غم تخلیص من باشد و تفتیش حال من کند. (گلستان ).
آشفته شو که کاکل و زلف پری رخان
تفتیش حال زار ترا موبمو کنند.

محمدرضا خان ساری (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.