اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تلخ مذاق

نویسه گردانی: TLḴ MḎʼQ
تلخ مذاق . [ ت َ م َ ] (ص مرکب ) بدذوق . تلخ مزاج :
شها بوصف تو خوش کرده ام مذاق سخن
مدار عیش مرا بر امید تلخ مذاق .

خاقانی .


رجوع به تلخ مزاج شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.