ثبن
نویسه گردانی:
ṮBN
ثبن . [ ث ُ ب َ ] (ع اِ) ج ِ ثُبنة.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ثبن . [ ث َ ] (ع مص ) ثِبان . || درنوشتن عطف جامه و دوختن آن . || دامن بردوختن . || فراهم آوردن نیفه ٔ ازار را از پیش . خبن . || در دا...
سبن . [ س َ ب َ ] (اِخ ) موضعی است که منسوب است بدان سبنیه که نوعی از لباس است که از کتان درست کنند. (معجم البلدان ). دهی است ببغداد....
صبن . [ ص َ ب َ ] (ع مص ) بازداشتن هدیه یا برّ یا معروف را ازکسی . (منتهی الارب ). قدح شراب و هدیه و جز آن از کسی بگردانیدن . (تاج المصادر ب...