گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جشن نویسه گردانی: JŠN جشن . [ ج َ ش َ ] (اِ) حرارت تب . (برهان قاطع) : چو دید اندر او شهریار زمن برافتاد از بیم بروی جشن .سهیلی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه واژه معنی جشن جشن . [ ج َ ] (اِ) ۞ آقای ابراهیم پورداود در جلد یکم کتاب یسنا نوشته اند: لغت جشن نیز در فارسی از لغت یسن اوستائی به یادگار مانده است چ... جشن جشن . [ ج ُ ] (معرب ، ص ) معرب یا صورتی از گشن است . رجوع به گشن در همین لغت نامه شود. جشن جشن . [ ج َ ] (ع ص ) ستبر. (تاج العروس ). جشن ساز جشن ساز. [ ج َ ] (اِ مرکب ) نام روز اول است از سالهای ملکی . (برهان قاطع). جشن سان جشن سان . [ ج َ ] (اِ مرکب ) روز اول سالهای ملکی .(شعوری ). ظاهراً این ترکیب تحریفی است از جشن ساز. جشن سرا جشن سرا. [ج َ س َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای ایچرود زنجان قدیم النسق ملکی خورده (کذا) مالک ، هوایش ییلاق ، زراعتش دیمی و آبی است . این ق... جشن سده جشن سَده، یکی از جشنهای ایرانی، است که در آغاز شامگاه دهم بهمنماه یعنی آبان روز از بهمن ماه برگزار میشود. جشن «سَدَه» بزرگترین جشن آتش و یکی از که... جشن کدو جشن هالو وین جشن سده جشن سده . [ ج َ ن ِ س َ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به سده در همین لغت نامه شود. جشن آباد جشن آباد. [ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای دره ٔ جزمن محالات خراسان واقع در پای کوه اﷲاکبر، آبش از کوه جاری ، اهلش گوسفنددار و زراعتشان د... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود