اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حبل ا

نویسه گردانی: ḤBL ʼ
حبل ا. [ ح َ لُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) کتاب اﷲ. (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). || ایمان به خدا. متخذ و مقتبس از آیه ٔ شریفه ٔ: و اعتصموا بحبل اﷲ جمیعاً و لاتفرقوا واذکروا نعمةاﷲ علیکم . (قرآن 3 / 103). :
چون تمسکت بحبل اﷲ از اول دیدند
حسبی اﷲ و کفی آخر انشا بینند.

خاقانی .


شیب سرتازیانه ش از قدر
حبل اﷲ شه طغان ببینم .

خاقانی .


حبل اﷲ است معتکفان را دو زلف او
هم روز عید و هم شب قدر اندر او نهان .

خاقانی .


خیمه ٔ دولتش بر آن زد چرخ
که ز حبل اللهش طناب کند.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
هبلاء. [ هََ ] (ع ص ) مؤنث اهبل . زنی که عقل و خرد و تمیز خود را از دست داده باشد. (معجم متن اللغة). ج ، هُبل .
هبلع. [ هَِ ل َ ] (ع ص ) مرد بسیارخوار بزرگ لقمه ٔ فراخ گلو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). از ماده بلع و هاء در آ...
هبلع. [ هََ ب َل ْ ل َ ] ۞ (ع ص ) مرد بسیارخوار فراخ گلو که لقمه های کلان بردارد. (ناظم الاطباء). مرد بسیارخوار بزرگ لقمه ٔ فراخ گلو. (منتهی ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.