حذاء
نویسه گردانی:
ḤḎʼʼ
حذاء. [ ح َذْ ذا ] (ع ص ) نعلین دوز. (دهار) (مهذب الاسماء). نعلین گر. (دستور ادیب نطنزی ). کفشگر. نعل گر. کفش دوز. کفاش . اُرُسی دوز. منسوب به حذو به معنی کفش . (سمعانی ) (منتهی الارب ). ج ، حَذّأون . (منتهی الارب ). || قصیده ای که در آن تصرف حَذَذ کرده باشند. (منتهی الارب ). || قصیده ٔ حَذّاء؛ قصیده ای که در آن حَذَذ رخ داده باشد. رجوع به حَذّ و حَذَذ شود. || قصیده ٔ جید بی عیب (از اضداد است ). ج ، حُذّ. || تیزرو و گذران که به آن چیزی آویختن نتواند. || یمین حذاء؛ سوگندی که بسرعت یاد کنند یا سوگندی که بدان حق صاحب خود را باطل گردانند. || رحم حذاء؛ رحم که صله ٔ آن بجای نیارند. || قطاة حذاء؛ سنگخوار و اسفرود که دُم سبک و پرهای کم دارد. || ید حذاء؛ دست کوتاه . || لحیة حذاء؛ ریش کوتاه . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ترجمه: «قیاس کن بر این». توضیح: بعد از بیان مطلبی به موارد مشابه آن اشاره می شود و برای این که برسانند که حکم این موارد مشابه مانند همان موردی است که ...
قِصَّ علی هذا. عبارتی است عربی که به نظر می رسد تنها در متن های فارسی، به معنی های «غیره»، «از اینجمله» و «مانند اینها»، بکار می رود. از کاربُرد عمومی...
بناء علی هذا. [ ب ِ ئَن ْ ع َ ها ] (ع ق مرکب ) بناء علیه . بناء علی ذلک . بنابراین . رجوع به این کلمات شود.
و قس علی هذا. [ وَ ق ِ ع َ لا ها ذا ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ امری ) (از: «و» عطف + قس ، فعل امر + علی + هذا) قیاس کن بر این .