اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حذور

نویسه گردانی: ḤḎWR
حذور. [ ح َ ] (ع ص ) سخت پرهیزنده . بسیار حذرکننده . عظیم پرهیزنده . نهایت آژیر.ترسنده . (دهار). ترسناک . (غیاث ). حذیر :
بودم حذور همچو غرابی برای آنک ۞
همچون غراب جای گرفتم در این غراب .

مسعودسعد.


حشمتت را نخیز باز حریص
دشمنت را گریز زاغ حذور.

مسعودسعد.


زاغ حذور رواح در سلسله ٔ کافور ریاح صباح آویخت . (مقامات حمیدی ).
سینه را پا ساخت میرفت آن حذور
از مقام باخطر تا بحر نور.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
خدمت حضور. [ خ ِ م َ ت ِ ح ُ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) قصد از خدمتی می باشد که شخص خادم در حضور آقای خود بجا آورد نه در غیاب . (قاموس کتاب م...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.