اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حرمت داشتن

نویسه گردانی: ḤRMT DʼŠTN
حرمت داشتن . [ ح ُ م َ ت َ ] (مص مرکب ) محترم شمردن . توقیر. (تاریخ بیهقی ) :
بازگو تا چگونه داشته ای
حرمت آن بزرگوار حریم .

ناصرخسرو.


لیکن چو حرمت تو ندارد تو از گزاف
مشکن ز بهر حرمت اسلام حرمتش .

ناصرخسرو.


گر ندارد حرمتم جاهل مراکمتر نشد
سوی دانا نه نسب نه جاه و قدر و نه حسب .

ناصرخسرو.


علما و أئمه ٔ دین را حرمت دار. (مجالس سعدی ص 19).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حرمت نگاه داشتن . [ ح ُ م َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) حرمت نگه داشتن . حرمت داشتن . حرمت کردن : آل پیمبر است مرا پیشرو کنون از آل او متاب و نگه ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.