اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حلزون

نویسه گردانی: ḤLZWN
حلزون . [ ح َ ل َ ] (ع اِ) شنج . خف الغراب . فرحولیا. (ضریر انطاکی ، در ذیل کلمه ٔ حلزون ). لیسک . راب ۞ . کرمی است که در درخت افتد. (آنندراج ). شیخ الرئیس در مفردات قانون گوید که آن از جمله ٔ صدفهاست . نوعی از صدف باشد که آنرا بسوزند و در دواهای چشم بکار برند گویندعربی است . (برهان ). جانوری است از رده ٔ شکمپاییان جزو شاخه ٔ نرم تنان که در حدود 3500 گونه از آن شناخته شده و در سراسر کره ٔ زمین در خشکی و کنار نهرها زیست میکند و برخی از گونه های آن نیز دریازی هستند. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه تازى (اربى) است و برابر پارسى آن اینهاست : لیسک Lisak ، راب Rab ، شُنگ Shong است.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.