اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خر

نویسه گردانی: ḴR
خر. [ خ َرر ] (ع مص ) افتادن از بلندی به پستی . || شکافتن آن چیز را. || هجوم آوردن بر کسی از مکان نامعلوم . || مردن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || آوازکردن گربه و ببر. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || افتادن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). رجوع به خرور در این لغت نامه شود : و خَرَّ موسی صعقاً. (قرآن 143/7). فخر علیهم السقف . (قرآن 26/16). فکانما خر من السماء.(قرآن 31/22). فلما خر تبینت الجن . (قرآن 14/34).
عشق جان طور آمد عاشقا
طور مست و خَرَّ موسی صاعقا.

مولوی (مثنوی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
واژه ی کهره khara در سنسکریت به معنی خر است؛ و واژه ی کهرو kharu که از khara + «او u» ساخته شده، به معنی خنگ، کودن، دبنگ، ببو، ابله، احمق و... است. **...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.