خزین
نویسه گردانی:
ḴZYN
خزین . [ خ َ ] (ع ص ) گوشت بوی گرفته و متغیر شده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خزین آباد. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان فشکلدره بخش آبیک شهرستان قزوین ، واقع در 30 هزارگزی شمال آبیک و 3 هزارگزی راه عمومی . (ا...
خذین . [ خ ُ ذَ ] (اِ) در سمرقند این کلمه اطلاق به «زن بزرگ » و «شاهزاده خانم » میشود. (از دزی ج 1 ص 356). || در برخی از نواحی خراسان در ...