اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوش مذاق

نویسه گردانی: ḴWŠ MḎʼQ
خوش مذاق . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (ص مرکب ) خوش طعم . نیکو در مذاق . نکو در دهان . خوشمزه :
طعم رطب اگرچه لذیذ است و خوش مذاق
کی به بود بخاصیت از قند عسکری .

مجد همگر.


شعری به خوش مذاقی چون چاشنی وصل
کلکی به نقشبندی چون صورت خیال .

مجد همگر.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.