دئل
نویسه گردانی:
DʼL
دئل . [ دُ ءِ / ءَ ] (اِخ ) حیی است . رهط ابی الاسود. اخفش گوید به این نسبت ابوالاسودالدئلی منسوب است جز آنکه آنان بنا بر روش خود همزه را مفتوح تلفظ کنند و دُئَلی گویند و گاهی نیز همزه را از جهت انفتاح وی و انضمام ما قبل به واو بدل کنند و دُولی گویند.ابن کلبی گوید آن دیلی است به یاء و گاهی دئلی (بکسرتین ) هم آمده است اما این نادر است . (منتهی الارب ). قبیله ای است از بکربن عبد مناةبن و ایشان بنوالدئل بن بکربن عبدمناة هستند و ابوالاسود دئلی واضع علم نحو بفرمان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب از ایشانست . (از صبح الاعشی ج 1 ص 350). و نیز رجوع به ابوالاسود شود.
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
دیل بلمز. [ ب ِ م َ ] (ترکی ، ص مرکب ) (مرکب از دیل = زبان + بلمز = نمیداند) در ترکی بمعنی زبان نمیداند. (آنندراج ). زبان نفهم .