اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دست دراز

نویسه گردانی: DST DRʼZ
دست دراز. [ دَ دِ ] (ص مرکب ) درازدست . آنکه دستهای وی دراز باشد. (ناظم الاطباء). دارای ساعد و بازوی دراز. طویل الید. || مرادف دست بالا و غالب و مسلط. (از آنندراج ). زبردست . (از ناظم الاطباء). || درازدست و ظالم . (ناظم الاطباء). ستمگر.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دست دراز کردن . [ دَ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کشیده و ممتد کردن دست . منبسط ساختن دست : کند خواجه بر بستر جانگدازیکی دست کوتاه و دیگر دراز. سع...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.