اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دوست دارنده

نویسه گردانی: DWST DʼRNDH
دوست دارنده .[ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) دوستدار. دوستار. خواهان و مهربان و صمیمی . (از یادداشت مؤلف ). وامق . (دهار). هَو. (از منتهی الارب ): فیلسوف ؛ دوست دارنده ٔ حکمت .لَبِن ؛ دوست دارنده ٔ شیر. (منتهی الارب ) :
که ما شاه را سربسر بنده ایم
ابا بندگی دوست دارنده ایم .

فردوسی .


رجوع به دوستدار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.