اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبل الخفاش

نویسه گردانی: ZBL ʼLḴFAŠ
زبل الخفاش . [ زِ لُل ْ خ ُف ْ فا ] (ع اِ مرکب ) سرگین شب پره چون بر قوبا طلا کنند سود دهد. (اختیارات بدیعی ). جهة قوبا و بیاض چشم . (تحفه ). بسیار گرم و خشک تا چهارم و اکتحال آن جهت رفع بیاض ، و طلای آن جهت رفع قوبا. (مخزن الادویه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.