اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زمر

نویسه گردانی: ZMR
زمر. [ زَ ] (ع مص ) نای زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نی نواختن . (غیاث ) : راه تظاهر به خمر و زمر و محظورات شرع بربست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 439).
عاشق میدان و اسب وپای نه
عاشق زمر و لب و سرنای نه .

مولوی .


چنان از خمر و زمر و نای و ناقوس
نمی ترسم که از زهد ریایی .

سعدی .


رجوع به دزی شود. || پُر کردن مشک را. || فاش و آشکار کردن حدیث . || برآغالانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ضمر. [ ض ُ / ض ُ م ُ ] (ع مص ) دوسیدن شکم بپشت . چسبیدن شکم بپشت . (منتهی الارب ). || باریک میان شدن . باریک میان شدن اسب . (زوزنی ).
ذمر. [ ذَ ] (ع مص ) نکوهش . || برانگیختن بجنگ . برانگیختن بر قتال . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || ترسانیدن . تهدید. || بانگ کردن شیر. ...
ذمر.[ ذِ ] (ع ص ) دلیر. || (اِ) داهیه . بلا.
ذمر. [ ذَ م ِ ] (ع ص ) مرد شجاع و دلیر. دلیر. || زیرک . دریابنده . || رسا. || بسیار یاریگر. ج ، اَذمار.
ذمر. [ ذِ م ِرر ] (ع ص ) دلیر.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.