گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ژند نویسه گردانی: ŽND ژند. [ ژَ ] (اِخ ) مخفف ژنده رزم : به شایسته کاری برون رفت ژندگوی دید برسان سرو بلند. فردوسی .ز فتراک زین برگشایم کمندبخواهم از ایرانیان کین ژند.فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی ژند ژند. [ ژَ ] (ص ، اِ) پاره .کهنه . (برهان ). جامه ٔ مندرس . خرقه . (برهان ). ژنده . دلق . مطلق کهنه و پاره . رکو. فلرز. (فرهنگ رشیدی ).- ژندژند ؛ پ... ژند با فتح اول سکون دوم و سوم به معنای خشمگین ژند و است ژند و است . [ژَ دُ اُ ] (اِخ ) زند و اُست . زند و استا. زند و اوستا. اوستا کتاب مقدس زرتشتیان و ژند یا زند شرح آن است . رجوع به هر یک از این ... ژند و استا ژند و استا. [ ژَ دُ اُ ] (اِخ ) ژند و اُست . اوستا نام کتاب مقدس زرتشتیان و ژند یا زند شرح آن است . رجوع به هریک از این دو کلمه و «ژند و اُس... افسون ژند افسون ژند. [ اَ ن ِ ژَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی افسون آتش پرستان . (آنندراج از فرهنگ اسکندرنامه ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. بهرام حسین زاده ۱۳۹۰/۰۴/۲۹ 1 0 این واژه چهار بار در شاهنامه آمده است. و اسم خاص است برای یکی از یاران سهراب در سپاه توران. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود