سام
نویسه گردانی:
SAM
سام . (اِخ ) از عمال و کسان عمرولیث که خزانه دار عمرو بود و عمرو خزانه ٔ خود را به او سپرده بود. رجوع به شرح احوال رودکی سعید نفیسی ص 372 و 373 شود.
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
کتاب مفصلی در شرح پهلوانی ها و سفرها و عشقبازی های سام نریمان بوده که آن را جدای از شاهنامه ی فردوسی به نظم کشیده اند.
سام میرزا. (اِخ ) این میرزا برادر کوچکتر شاه مرحوم (یعنی شاه طهماسب اول ) بود. عیش و عشرت را دوست میداشت و چند سال درخراسان فرمانفرمایی م...
سام میرزا. (اِخ ) معروف به شاه صفی . رجوع به صفی شود.
سام سوار. [ م ِ س َ ] (اِخ ) نام پهلوانی پدر دستان و جد رستم . (آنندراج ) : بسکه در اصطبلش آمد تاخت اسب خویش رادر تلاش منصب میرآخوری سام ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سام ازهام . [ م ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )نام جرم فلک الافلاک . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). از مجعولات دساتیری است . رجوع به فرهنگ...
دستان سام . [ دَ ن ِ ] (اِخ ) دستان زند. دستان پسر سام ، چه دستان لقب زال پدر رستم بوده است : تو پور گو پیلتن رستمی ز دستان سامی و از نیرم...
سام بوکوس . (اِخ ) ۞ ژان (1531 - 1584 م .) دانشمند مجارستانی متولد در تیرنو ۞ . وقایع نگار ماکسیملین دوم ۞ و رودلف دوم ۞ .
نبیره ٔ سام . [ ن َ رَ / رِ ی ِ ] (اِخ ) رستم . لقب رستم است ، چه او فرزند زال و زال فرزند سام است : گر بدیدی تن چو کوه تو رابه نبرد اندرون...
زال بن سام . [ ل ِ ن ِ ] (اِخ ) نام پدر رستم است . رجوع به تاریخ گزیده ص 90، 91، 92، 97،98 و تاریخ حبیب السیر و زال در همین لغت نامه شود.