اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سایه فکن

نویسه گردانی: SAYH FKN
سایه فکن . [ ی َ / ی ِ ف َ / ف ِ ک َ ] (نف مرکب ) سایه انداز. سایه دهنده . سایه گستر :
پراکنده گشت آن بزرگ انجمن
همه شاد از آن سرو سایه فکن .

فردوسی .


توانم مگر پایگه ساختن
بر شاخ آن سرو سایه فکن .

فردوسی .


سایه ٔ خویش هم نهان خواهم
چون شود سرو دوست سایه فکن .

خاقانی .


کم مباش از درخت سایه فکن
هر که سنگت زند ثمر بخشش .

ابن یمین .


رجوع به سایه افکندن و سایه فکندن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.