اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سرایت کردن

نویسه گردانی: SRʼYT KRDN
سرایت کردن . [ س ِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اثر کردن . راه یافتن :
بسوزم که یار پسندیده اوست
که در وی سرایت کند سوز دوست .

سعدی .


فراقنامه ٔ سعدی به هیچ گوش نیامد
که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت .

سعدی .


سعدی نهفته چند بماند حدیث عشق
این ریش اندرون بکند هم سرایتی .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.