اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سفط

نویسه گردانی: SFṬ
سفط. [ س َ ] (ع مص ) جوانمرد و پاکیزه نفس گردیدن . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
این دو و اژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: ویژگی نمایان vižegiye-namâyân.**** فانکو آدینات 09163657861
وحشی صفت. {وَ صِ فَ}. (ص. مر.). آن که منش و رفتار و کردار و حرکات و وجنات و خصوصیات و فروزه های وحوش دارد. که وضع و حالتی وحشی دارد. سرکش و بیابانی و ...
لاله صفت. [ ل َ/ ل ِ صِ فَ ] (ص مرکب ) آن که منش و رفتار و کردار و حرکات و وجنات و خصوصیات و فروزه های لاله دارد. لاله سان . لاله مانند. لاله وش. لاله...
طوطی صفت. {ط. ط. صِ فَ} (ص مرکب ) آن که منش و رفتار و کردار و حرکات و وجنات و خصوصیات و فروزه های طوطی دارد. مقلد و فرمان بر. آنکه اختیاری از خود ندار...
حرف صفت . [ ح َ ف ِ ص ِ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: دال و الف و راء است که در اواخر بعضی اسامی معنی صفت دهد، چنانکه آبدا...
سلطان صفت . [ س ُ ص ِ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه خوی و عادت و صفت وی چون سلطان باشد : سلطان صفت همی روی و صدهزار دل با او چنانکه در پی سلطان ر...
کمان صفت . [ ک َ ص ِ ف َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) خمیده مانند کمان . چون کمان مقوس و گوژ : چون قامتم کمان صفت از غم خمیده شدچون تیر ناگهان ز...
مریم صفت . [ م َرْ ی َ ص ِ ف َ ] (ص مرکب ) متصف به صفت مریم به معنی آبستنی با دوشیزگی و پاکی و عفت : خیک است شش پستان زنی رومی دلی زنگی...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: بژنا تاراگ bežnâ-târâg (بژنا: صفت. «سغدی» + تاراگ: منفی از کردی: târâv) **** فانکو آدینات 091636578...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.