شبث
نویسه گردانی:
ŠBṮ
شبث . [ ش َ ب َ ] (ع اِ) عنکبوت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تننده و عنکبوت . (ناظم الاطباء). هزارپای . (ناظم الاطباء). ج ، شِبثان و اءَشباث . جانوری است خرد و بسیارپا از جانوران زنده بر روی زمین . (از اقرب الموارد). دیوپای . وِندِر (در تداول مردم قزوین ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
شبث . [ ش ِ ب ِ ] (معرب ، اِ) نام یکی از بقولات است و این کلمه معرب است . فارسی آن شِوِذ است و از مردم بحرین شنیدم که آن را سِبِت خوان...
شبث . [ ش َ ب ِ ] (ع ص ) مرد که خوی وی تشبث باشد. (از اقرب الموارد). مرد چسبان طبیعت . هر چیز چسبنده . (ناظم الاطباء). مرد چسبان طبیعت . (منتهی...
شبص . [ ش َ ب َ ] (ع اِمص ) درشتی . (از منتهی الارب ). خشونت . (از اقرب الموارد) (محیط المحیط). || (مص ) در همدیگر درآمدن خار. (منتهی الارب ). ...
شبص . [ ش َ ب َ ] (ع مص ) در اصطلاح عامه اصلاح کردن جزء و مقدار شی ٔ . کمی از چیزی را اصلاح کردن . (از دزی ج 1 ص 270): شبص الشی ٔ؛ اصلحه ق...