اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شت

نویسه گردانی: ŠT
شت . [ ش َ ] (اِ) کلمه ٔ تعظیم است و آن را تیمسار نیز گویند و هر دو به معنی حضرت است که در عربی معروف است . (انجمن آرا) (آنندراج ). لفظی است در فارسی ، ترجمه ٔ لفظی که در عربی حضرت گویند. (برهان ). به سخن بزرگ نامیدن کسی را. (یادداشت مؤلف ). ۞ لغت شت فارسی نیست نخستین بار در دساتیر چاپ ملافیروز به کار رفته است . این لغت هندی است ، اما نه مانند لغات کپی (بوزینه ) و شکر و شمن و چندن (صندل ) که از زمان بسیار قدیم داخل فارسی شده باشد. شت به این معنی در نوشته های قدیم فارسی نیامده ودر فرهنگ جهانگیری که آن هم در هند نوشته شده یاد نگردیده است . در همه ٔ فرهنگها، شت مخفف شتل ، و مصطلح در قمار، یاد شده است و در دبستان المذاهب به معنی حضرت بکار رفته است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
شطء. [ ش َطْءْ ] (ع اِ) خرمابنان ریزه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کشت یا خوشه یا برگ آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ...
شطء. [ ش َطْءْ ] (ع مص ) برگ و یا خوشه برآوردن کشت و جز آن . || بر کنار رودباررفتن . || پالان نهادن ماده شتر را. || پالان بستن بر شتر. ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.