اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شرف

نویسه گردانی: ŠRF
شرف . [ ش ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ شُرَفَة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ شَرفَة. (یادداشت مؤلف ) (دهار). ج ِ شرفة به معنی کنگره ها. (آنندراج ) (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف جرجانی ص 2) :
قصر و جاه و شرف و عمر تو بادا معمور
تا به فردوس برین برشده در ساو و شُرف .

سوزنی .


رجوع به شرفة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) احمد دماوندی . رجوع به احمد شرف الدین ... و لباب الالباب ج 1 صص 282-285 شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) لقب اسماعیل بن ابی بکر معروف ، به ابن المقری . رجوع به ابن المقری شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) انوشروان بن خالد فینی کاشانی ، مکنی به ابونصر،وزیر سلجوقیان ، متوفای 532 هَ . ق . وی اصلاً از مردم فین ک...
شرف الدین .[ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) حسام ، محمدبن ابی بکر نسفی .رجوع به حسام شرف الدین و لباب الالباب ج 2 ص 389 شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) حسن بن محمد رامی تبریزی . رجوع به رامی (تبریزی ) شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) عبدالمؤمن بن حلف دمیاطی . رجوع به عبد المؤمن ... شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) یا شرف عراقی . شیخ علی ملقب ، به قلندر از سالکان طریقت و واصلان حقیقت و از معاصران و مصاحبان شمس تبر...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) علی بن رجاء. وزیر سلطان طغرل بن محمدبن ملکشاه سلجوقی ، وزیری نالایق و بیکفایت بود. و پس از مرگ سلطان ...
شرف الدین . [ ش َرَ فُدْ دی ] (اِخ ) علی یزدی . ادیب و دانشمند و شاعر و مورخ قرن 8 هَ . ق . و مؤلف کتاب ظفرنامه ٔ تیموری و چندین کتب دیگر. ...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) عیسی معظم بن سیف الدین ابوبکر. سومین از سلسله ٔ ایوبیان دمشق (جلوس 615 هَ . ق . وفات 624 هَ . ق .). (فر...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۲ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.