شط
نویسه گردانی:
ŠṬ
شط. [ ش َطط ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء) (دهار) (از اقرب الموارد). || دشواری کردن بر کسی و ستم نمودن و ظلم کردن بر وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ستم کردن . (دهار). || دور کردن . (از اقرب الموارد). || چوب در گوشه ٔ جوال محکم کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || به معنی شَطَط. (ناظم الاطباء). رجوع به شطط در معنی مصدری شود.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
شت . [ ش َت ت ] (ع ص ) پراکنده . و یقال : امر شت ؛ ای متفرق . ج ، أشتات ، شتوت . (از منتهی الارب ). ج ، شتات ، شتیت . (اقرب الموارد). || (مص )...
شت . [ ش َت ت ] (ع اِمص ) پراکندگی و از آن است : الحمد ﷲ الذی جمعنا من شت ؛ سپاس خدای را که ما را گرد آورد از پراکندگی . (منتهی الارب ) (از ...