اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شمس

نویسه گردانی: ŠMS
شمس . [ ش َ ] (ع اِ) نوعی از گلوبند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از گردن بند. (از اقرب الموارد). || نوعی از شانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اصطلاح کیمیا) کنایه از ذهب و طلا. (از مفاتیح ) (ناظم الاطباء). (اصطلاح اکسیریان ) ذهب . طلا. زر، همانگونه که ماه نقره را گویند. (یادداشت مؤلف ). (اصطلاح اکسیریان ) ذهب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || درعلم احکام نجوم ، رب روز یکشنبه باشد. (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح تصوف ) عبارت است از نور یعنی حق سبحانه . (از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
شمس در خارج اگرچه هست فرد
مثل او هم میتوان تصویر کرد
لیک شمسی که از او شد هست اثیر
نَبْودش در ذهن و در خارج نظیر
در تصور ذات او را گنج کو
تا درآید در تصور مثل او.

مولوی .


|| (اصطلاح عرفان ) کنایه از روح است زیرا که روح در بدن به منزله ٔ آفتاب است و ماه به منزله ٔ ماهتاب ؛ از این سبب گفته اند که این نور روح است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
شمس . [ ش َ ] (ع مص ) آفتابناک شدن روز. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). با آفتاب شدن روز. (تاج المصادر بیهقی ) (ا...
شمس . [ ش َ م َ ] (ع مص ) آفتابناک شدن روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به شَمس شود.
شمس . [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شامِس . (ناظم الاطباء). || ج ِ شموس . (از اقرب الموارد). رجوع به شامس و شموس شود.
شمس . [ ش ُ م ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَموس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شموس شود.
شمس . [ ش َ ] (ع اِ) آفتاب . مؤنث است . ج ، شموس : کأنّهم جعلوا کل ناحیة منها شمسا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آفتاب و آن مؤ...
شمس . [ ش َ ] (اِخ ) نام بتی در قدیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
شمس . [ ش َ ] (اِخ ) نام پدر بطنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
شمس . [ ش َ ] (اِخ )سوره ٔ نود و یکمین از قرآن کریم . مکیه و آن شانزده آیت است پس از سورة بلد و پیش از سوره ٔ لیل و با این آیه شروع شود: و...
شمس . [ ش َ ] (اِخ ) طبسی .شمس الدین محمدبن عبدالکریم طبسی ، شاعر و فاضل معروف ایرانی اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری و ممدوح وی نظام...
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان(اربان) آن را از واژه پهلوى شمسا Shamsa به معناى فروغ ، پرتو و خورشید برداشته و معرب نموده و ساخته اند : الش...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۸ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.