اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صبوح

نویسه گردانی: ṢBWḤ
صبوح .[ ص َ ] (اِخ ) نام وی میرزا محمدعلی و از نجبای اصفهان است . نظر بحدت ذهن از بیشتر صنایع مطلع بود و چهار تار را خوب میزد. این شعر ازوست و بد نگفته است :
پائی نه که چون آئی از شوق ز جا خیزم
دستی نه که برخیزم در دامنت آویزم
افغان که در این منزل جائی نه که آسایم
فریاد کزین وادی پائی نه که بگریزم .
و او راست :
به این امید که افتد بروی یار نگاهم
نشسته ام بره انتظار و چشم براهم
فغان که نیست بکوی تو و بروی تو هرگز
گذار سال به سال و نگاه ماه بماهم .
و نیز از اوست :
آگاهی از آنش نه که در بندگی افتاد
پنداشت زلیخا که خریده است غلامی .

(از آتشکده ٔ آذر ضمن تراجم شعرای معاصر وی ).


و رجوع به ترجمه ٔ تاریخ ادبیات براون ج 4 ص 186 و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سبوح خوان . [ س ُ / س َب ْ بو خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه سبوح و قدوس ... برخواند. فرشته : جرعه ٔ جان از زکات هر صبوح بر سر سبوح خوان افشاندمی ....
سبوح گفتن . [ س ُ / س َب ْ بو گ ُت َ ] (مص مرکب ) سجده گفتن . شهادت دادن : سبحه داران از پس سبوح گفتن در صبوح بر سر زنار ساغر طیلسان افشانده...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.