اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضالة

نویسه گردانی: ḌAL
ضالة. [ ضال ْ ل َ ] (ع ص ) شتر که بی شبان و صاحب در جای هلاک باشد. (منتهی الارب ). گمشده (مذکر و مؤنث در وی یکسانست ). (منتهی الارب ) (دهار). گم گشته از حیوان (مذکر و مؤنث ) و جز آن . ضایعه . چیزی گمشده . (منتخب اللغات ). و در شعر بتخفیف نیز آمده است ضرورت را :
سابع از ثامن ندانم ضاله ام
خون همی گرید فلک از ناله ام .

مولوی .


حکمت قرآن چو ضاله ٔمؤمنست
هر کسی در ضاله ٔ خود موقنست .

مولوی .


الحکمة ضالة مؤمن (حدیث ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ضالة. [ ل َ ] (ع اِ) یک بنه ٔ ضال باشد یعنی از کُنار دشتی . || سلاح هرچه باشد یا تیر خاصةً.
باطل و در مقابل حق
زالة. [ زال ْ ل َ ] ۞ (اِخ ) از شهرهای طرابلس (مغرب ادنی قدیم ) بوده است . رجوع به معجم الخریطة التاریخیة للممالک الاسلامیه ص 101 شود.
زعلة. [ زَ ل َ ] (ع ص ، اِ) آنکه در یک سال بچه دهد و در سال دوم نه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). که در یک سال بچه دهد و در سال دوم ندهد. ...
ذآلة. [ ذُ ل َ ](ع اِ) گرگ . ذئب . ج ، ذئلان ، ذؤُلان . || (اِخ ) نام مردی است . و رجوع به ذوءاله و ذوءالة شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.