ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (ع ص ) بسیارخند (و هو ذَم ٌ). (منتهی الارب ). خنده کننده . (مهذب الاسماء)
: زشت آن زشت است و خوب آن خوب و بس
دایم این ضحاک و آن اندر عَبس .
مولوی .
|| راه روشن و آشکار. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || (اِ) میانه ٔ راه (بتخفیف «ح » نیز آمده است ). (منتهی الارب ).