طین
نویسه گردانی:
ṬYN
طین . [ طَ ] (ع مص ) نیک کردن کار گِل را. یقال : طان طیناً. (منتهی الارب ) (آنندراج ). به گِل کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || مهر کردن کتاب را به گِل . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || اندود کردن بام را. یقال : طان السطح . (منتهی الارب ). || سرشتن خدای کسی رابر نیکی . یقال : طانه اﷲ علی الخیر. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تلان تین . [ ت ُ ت ِ ی َ ] (اِخ ) ۞ پادشاه قسمتی از ایلیریه و معاصر اسکندر. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 صص 1229-1230 شود.
من تین یی لس متز. [ م ُ ل ِ م ِ ] (اِخ ) ۞ مون تین یی لس متز. مرکز بخشی است که در متز، مرکز ایالت موزل ۞ فرانسه واقع است و 26638 تن سک...