اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عالم

نویسه گردانی: ʽALM
عالم . [ ل ِ ] (ع ص ) خردمند. دانا. کسی که او را دانش باشد. مقابل جاهل . ج ، عُلاّم و عالمون . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از منتهی الارب ) :
چنین که کرد تواند مگر خدای بزرگ
که قادر است و حکیم است و عالم و جبار.

ناصرخسرو.


عالم که به جهل خود مقر شد
از جمله ٔ صادقین شمارش .

خاقانی .


اقوال پسندیده مدروس گشته و عالم غدار و زاهد مکار. (کلیله و دمنه ).
گفتم میان عالم وعابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را.

سعدی (گلستان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۵ ثانیه
عالم سوز. [ ل َ] (نف مرکب ) سوزنده ٔ همه جهانیان . (ناظم الاطباء).
عالم گرد. [ ل َ گ َ ] (نف مرکب ) جهانگرد و سیاح . (ناظم الاطباء).
عالم گشا. [ ل َ گ ُ ] (نف مرکب ) کشورگیر. جهانگشا.
عالم گیر. [ ل َ ] (نف مرکب ) جهانگیر. گیرنده ٔ عالم . آنکه یا آنچه جهان رافراگیرد. (از ناظم الاطباء). مسخرکننده : شوکت پور پشنگ و تیغ عالمگیر ا...
عالم ملک . [ ل َ م ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عالم اجسام و شهادت است و گاه عالم وجود بطور مطلق و کلی اراده میشود. رجوع به اسفار ج 3...
عالم ذوق . [ ل َ م ِ ذَ / ذُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حالت شادمانی و خرمی . (ناظم الاطباء).
عالم صور. [ ل َ م ِ ص ُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) موطن صور مقداری که اشباح برزخی است . عالم صور گویند و گاه مراد صور حسی است . (از اسفار...
عالم غیب . [ ل َ م ِ غ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آن جهان و جهان آینده . (ناظم الاطباء). مقابل عالم شهادت است . و مراد جهان معقول و مجردات...
عالم قدس . [ ل َ م ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )عالم اسماء و صفات حق است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). صدرا گوید: عالم قدس عالم مجردات و...
علاء عالم . [ ع َ ءِ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به علاءالدین عالم شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲۳ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.