اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عقم

نویسه گردانی: ʽQM
عقم . [ ع َ ] (ع مص ) خشک گردیدن پیوندها. (از منتهی الارب ). خشک شدن مفاصل .و فعل آن مجهول بکار رود. (از اقرب الموارد). حدیث تعقم اصلاب المشرکین ، به همین معنی است . || (اِمص ) نازاینده شدن زن و قبول نکردن رحمش آب مرد را. (از منتهی الارب ). نازاینده شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). سترون شدن . عقیم شدن رحم . عُقم . عَقَم . || عقیم کردن خداوند رحم را. || سکوت کردن و خاموش شدن . (از اقرب الموارد). عَقَم . (منتهی الارب ). و رجوع به عَقَم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عقم . [ ع َ ] (ع اِ) گلیم سرخ ، یا هر جامه ٔ سرخ . و نوعی از رنگ و نگار. (منتهی الارب ). نوعی از نگار، و گویندگلیم سرخ است و گویند هر لباس سرخ...
عقم . [ ع َ ق َ] (ع مص ) خاموش گردیدن . (منتهی الارب ). عَقم . (اقرب الموارد). و رجوع به عَقم شود. || نازاینده شدن زن و قبول نکردن رحمش آ...
عقم . [ ع ِ ] (ع اِ) نوعی از رنگ و نگار. (منتهی الارب ). عَقم . و رجوع به عَقم شود.
عقم .[ ع ُ ] (ع مص ) نازاینده شدن زن و قبول نکردن آب مردرا. (از منتهی الارب ). عقیم بودن رحم . (از اقرب الموارد). سترون شدن . عَقم . عَقَم ...
عقم .[ ع ُ ] (ع اِمص ) نازایندگی ، و شکستگی است در زهدان که به سبب آن آبستن نشود. (منتهی الارب ). سترونی . عَقم . و رجوع به عَقم شود. || ...
عقم . [ ع ُ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَقیم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عقیم شود.
اغم . [ اَ غ َم م ] (ع ص ) تنگ پیشانی و گردن از فرورفتگی موی . مؤنث : غَمّاء. (آنندراج ). اغم الوجه و القفا؛ تنگ پیشانی و گردن از فرورفتگی م...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.